گروه فرهنگی قدسآنلاین/ نازلی مروت: زندگی سیاسی امام هشتم شیعیان دارای فراز و نشیبهای فراوانی بوده است. امام رضا(ع) که در دوران امامت پدر بزرگوار خود موسی بن جعفر(ع) شاهد ظلم هارون الرشید و دوران حصر آن امام همام بودند، در دوره امامت خود و در دوران هارون، امین و مأمون این فرصت را یافتند تا ارتباط مؤثر فرهنگی با شیعیان برقرار کنند. این زمینه در دوره حکومت مأمون عباسی رنگ و بوی دیگری یافت.
ماجرای تحمیل ولایتعهدی به امام رضا(ع) از سوی خلیفه عباسی گرچه با اهداف سیاسی براندازانه مأمون علیه امام شیعه صورت گرفت اما امام هشتم شیعیان توانستند این تهدید خلیفه عباسی را به فرصتی برای توسعه اندیشههای ناب اسلامی تبدیل کنند. علامه سیدجعفر مرتضی عاملی، اندیشمند و مورخ نامدار جهان اسلام که در پرونده علمی خود تألیف آثار بزرگی چون مجموعههای الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، سیرة الحسین(ع) و زندگی سیاسی امام هشتم(ع) را به ثبت رسانده در گفت وگوی پیش رو به بیان زمینهها و دستاوردهای این برهه از زندگی سیاسی امام رضا(ع) پرداخته است.
ولایتعهدی یکی از چالشهای مهم سیاسی زندگی امام رضا(ع) است؛ چه شرایطی خلیفه وقت را به دسیسه چینی برای طرح این موضوع واداشت؟
شرایطی که برای مأمون در آن دوره وجود داشت سبب شد در تنگنای سیاسی شدیدی قرار گیرد. بخش اول این مشکلات سیاسی که مأمون با آن دست و پنجه نرم میکرد به نارضایتی مردم برمی گردد. این وضعیت به ابتدای تشکیل حکوت عباسی مرتبط است. عباسیان از همان ابتدای تشکیل حکومت با شعار بازگشت به دین و رهایی از جاهلیت و نیز خونخواهی اهل بیت(ع) وارد عرصه سیاسی شدند اما از همان ابتدا که حکومت را به دست گرفتند از شعارهای خود فاصله گرفته و مشخص شد شعارهایی که آنان به کار بردند با آنچه در مرامنامه به مردم عرضه کرده بودند بسیار متفاوت بود و حتی ستمی که به مردم و آل علی وارد کردند بسیار عمیقتر و چشمگیرتر از مصیبتهایی بود که امویان بر مردم تحمیل میکردند. این مشکلات از همان ابتدا برای مردم شروع و در دورههای بعد بر میزان آن افزوده شد.
جنایات بنی عباس در دوره هارونالرشید به حدی رسید که برخی به این باور رسیدند که هارون ناصبی است. این وضعیت باعث شد تا در گوشه و کنار سرزمین اسلامی مردم دست به قیام بزنند. هر کسی از خاندان پیامبر که پرچم مبارزه با عباسیان را به دست میگرفت عده بسیاری از مردم با او همراه میشدند.
در این زمینه گفته شده که در جنگ مأمون با ابوالسرایا حدود 200هزار نفر کشته شدند. علاوه بر نارضایتی مردم، جنگهای درونی عباسیان و قتل امین موجب شد تا جایگاه مأمون در بین عباسیان نیز متزلزل شود.
این مجموعه علل سبب شد تا مأمون برای رهایی از این شرایط به حب علی(ع) تظاهر و سیاستهای نرم تری را در ارتباط با مردم دنبال کند و این گونه نشان دهد که دشمن اهل بیت پیامبر(ص) نیست.
قصد مأمون از این نمایشی که به راه انداخته بود فریب مردم بود. در راستای همین سیاستهای فریبکارانه پیشنهاد واگذاری خلافت و سپس ولایتعهدی به امام رضا(ع) را مطرح کرد. من میخواهم این جمله را اینگونه اصلاح کنم که مأمون ولایتعهدی را به امام رضا(ع) پیشنهاد نکرد بلکه امام(ع) را مجبور به پذیرش آن کرد. یقیناً دلیل واگذاری این منصب به امام هم سوء برداشت از این اتفاق است. مأمون از طرح و اجرایی کردن ولایتعهدی چندین هدف را دنبال میکرد؛ ادعای آل علی(ع) را مبنی بر داشتن حق خلافت سلب میکرد چرا که بزرگ آنان در کنار خلیفه قرار گرفته است، به این ترتیب مشروعیت حکومت بنی عباس هم در نزد شیعیان محتوم میشد.
راهبرد امام رضا(ع) برای آشکار کردن هدف مأمون از طرح ولایتعهدی چه بود؟
امام از همان لحظات اول روشن کرد که این سیاست تحمیل و جبر مأمون بود که امام را به خراسان کشانید. در این ماجرا حتی اگر چیزی هم نمیگفتند مردم خود متوجه اجباری بودن پذیرش ولایتعهدی میشدند، چرا که وقتی میبینند فردی که به لحاظ اجتماعی و فرهنگی و علمی سرآمد خاندان پیامبر و امت اسلامی است در سن 50 سالگی ولیعهد خلیفه جوانی میشود که تنها 30 سال سن دارد و برای رسیدن به خلافت از برادرکشی هم دریغ نکرده است، متوجه میشدند که این اتفاق تنها یک بازی سیاسی است که خلیفه به راه انداخته است.
این سیاستهای طاغوتی علیه امامت حضرت رضا(ع) با چه موانعی روبهرو شد؟
شبههای که ممکن بود در این زمینه به وجود بیاید این بود که امام(ع) طمع به دنیا دارد و میخواهد بعد از مأمون به حکومت برسد که این شبهه بسیار بعید است، چرا که امام رضا(ع) در عصر خویش به زهد، تقوا، عقل و حکمت و... مشهور است. نکته دوم این است که امام از همان ابتدا سیاستی را در پیش گرفتند که مأمون نتواند آنچه را میخواست به دست آورد. سیاستهای امام در این برهه بسیار دقیق و حساب شده است؛ مثلاً در روز بیعت شرط کردند که در امور سیاسی و عزل و نصبها دخالتی نکنند، این شرط امام نشان دهنده این است که امام قلباً به این ولایتعهدی رضایتی ندارند.
ثامن الحجج(ع) در برابر برخورد جریان تندروی شیعی و وابستگان بنی عباس چه واکنشی داشتند؟
من با اعتراض جریان شیعیان تندرو و برخورد و واکنش نسبت به امام و پذیرش ولایتعهدی موافق نیستم و آن را صحیح نمیدانم. آنچه تحقیقات من نشان میدهد، در این رویداد پرسشهایی از ناحیه شیعیان مطرح شد که بیشتر برای روشنگری و آگاهی اذهان از این پذیرش صورت گرفته بود نه به معنای اعتراض به عملکرد یک امام معصوم(ع). اعتراض شیعیان به این ماجرا این است که چرا باید چنین اتفاقی رخ دهد که موجب ناراحتی امام رضا(ع) گردد؟ و با توضیح امام(ع) درباره ولایتعهدی تحمیلی، این نگرانی هم برطرف شد.
دلیل این تحلیل هم این است که شیعیان واقعی امامت به تصمیمات آنان راضیاند و براساس آنچه در اعتقادات شیعی آمده است دلیلی برای نگرانی در تصمیمات یک امام معصوم که علم لدنی دارد، وجود ندارد. این قضیه با مرام شیعه تعارض دارد، چرا که مرام شیعه اعتراض به حکومتهای ظالم و غیر الهی است، اما باز هم شیعیان دچار تفرقه نشدند و به تصمیم امام احترام گذاشتند.
اما در مورد گروه دومی که مطرح شد؛ کاملاً طبیعی است که وابستگان به خلافت بنی عباس از این تصمیم دلخور و نگران شوند، چون عملکرد سیاسی مأمون برای خیلی از آنها مفهوم نبود. وقتی که دیدند آن امیدهایی که مأمون به آنان داده بود نقشهای بوده که نقش بر آب شد، قصد کشتن امام رضا(ع) را کردند تا از این مردابی که مأمون برای خلافت عباسیان درست کرده بود جان سالم به در برند.
مأمون هم فکر نمیکرد که تلاشها و نقشههایی که به گمانش بسیار زیرکانه و کارشناسی شده بود این گونه ناکارآمد شود لذا در تصمیم بر قتل امام جدی شد، چون دید اگر این وضع ادامه یابد طومار خلافت بنی عباس برچیده خواهد شد.
شیعیان همواره به عنوان روشنفکران جامعه شناخته میشدند و بخوبی از عهده تحلیل قضایای سیاسی و فرهنگی و توطئههای دشمن بر میآمدند. معروف است که یکی از ویژگیهای شیعه تیزهوشی و زیرکی و تیزبینی آنان است، به گونهای که معاویه خطاب به شیعیان امیرالمؤمنین(ع) میگفت: «علی(ع) فکر شما را باز کرده است». ببینید معاویه که دشمن سرسخت امام علی(ع) و شیعیان اوست به این نکته اعتراف میکند.
این شیوه تربیتی اهل بیت(ع) است که شیعیان خود را افرادی تحصیلکرده و تحلیلگر تربیت میکردند بنابراین من از همین جهت معتقدم که جریان شیعی اصیل هرگز در مقابل امام خود نایستادند بلکه از تصمیم امام استقبال کردند، زیرا از پشت پرده خواسته مأمون آگاه بودند.
به عبارتی چالش ولایتعهدی به فرصتی برای شیعیان تبدیل شد؟
ببینید این موضوع خیلی پیچیده است. در زمان مأمون مهمترین جریانها در عرصههای مختلف به بالاترین شکل ممکن فعالیت میکردند.
در جریانات فکری، زیدیه و بنی الحسن و معتزله بسیار قوی بودند، بخصوص معتزله که به عقل گرایی افراطی معروفند در این دوره به اوج رسیده بودند. مؤسسان و بزرگان اعتزال در آن زمان زندگی میکردند. معتزله منش دموکراتها را داشتند و به آزادی عقیده و فکر بها میدادند.
همچنین افرادی که به لحاظ فکری بسیار بسته بودند مثل مؤسسان اهل حدیث که فقط به سند و متون تکیه داشتند در این دوره بودند، از طرف دیگر خوارج تحرکات زیادی داشتند. همچنین قویترین حاکمیت عباسیان در دوره هارون و سپس مأمون شکل گرفته بود. حاکمیت مأمون در بسیاری از امور مثل ارتش و سیاست و علم در اوج قرار دارد. گفته شده که مأمون قویترین و باهوشترین خلیفه عباسی است. او در دوره خود جریانات فکری را هم رهبری میکند و بالاترین نظام اطلاعاتی را به راه انداخته بود به طوری که همه اطلاعات در همه نقاط کشور به دستگاه حکومت میرسید. اما شیعیان هم کسانی نیستند که در حاشیه جامعه زندگی کنند بلکه در متن جریانهای فکری حضور داشتند و بر آن جریانات تأثیرگذار بودند.
همچنین شیعه معتقد است این حاکم غاصب و ظالم است. در چنین روزگاری همه جریانات دست به دست هم داده بودند تا شیعه را از پای درآورند. در چنین شرایطی امام رضا(ع) در فشار سیاسی قرار میگیرد تا به دستگاه خلافت راه یابد و ولایتعهدی را بپذیرد. امام(ع) چه راه چارهای جز پذیرش داشتند یا باید شیعه متلاشی میشد یا امام میپذیرفتند. امام راهی را برگزید که نه تنها به ضرر امامت و شیعه منتهی نشد بلکه به نفع آن نیز خاتمه یافت، زیرا شیعه نیاز داشت تا در دورهای که معتزله با پشتوانه حکومت داعیه دار عقل گرایی و دموکراسی در جامعه بود و شعار آزادی فکر را سر میداد، با کمک رهبر و مقتدای خویش به جهاد با این جریان منحرفی برود که ظاهری بسیار آراسته و فریبنده داشت.
امام رضا(ع) تنها به دوره خویش نمیاندیشید بلکه افق دورتر را هم میدید و برای اثبات بسیاری از رخدادهای آینده باید در مقابل گروه قوی معتزله حضور مییافت. جریاناتی مثل ماجرای امامت امام جواد(ع) در کودکی از این نمونه است که حضور امام در مرکز فرهنگ و سیاست و شرکت در مناظرات علمی و اثبات عقاید اسلامی با عقل باعث شد تا جریان عقلگرای معتزله حساب کار خود را بکند و امام رضا(ع) را به عنوان سرآمد جریان روشنفکری در دوره خود بشناسد. حضور امام هشتم در این پوشش به ظاهر جدید باعث شد شیعه قویتر از گذشته در جامعه حضور یابد و جریانات روشنفکری را هدایت کند.
انتهای پیام/
نظر شما